وبلاگ شخصی س.کیان

بادداشت های من

وبلاگ شخصی س.کیان

بادداشت های من

مناجات صادقانه و موسی و شبانی

خدایا هیچ دقت کردی که شیطون چه پیشنهادهای خوبی میده؟!

گاهی یه پیشنهادهایی میده که کله آدم سوت می کشه!

عقل جن هم بهش نمیرسه!

تو میمونی که این شیطونه که داره پیشنهاد میده یا یه استعداد درخشان، یا یه نخبه یا ...؟!

گاهی اینقدر پیشنهادش حساب شده اس که هیچ جوری نمیتونی جواب رد بهش بدی!

گاهی اینقدر پیشنهادش وسوسه انگیزه که میترسم خدای نکرده تو رو هم از راه به در کنه!

آخه خداجون اونجا نشستی همه ی میدون رو دادی به شیطون، اونم هی ابتکار روی ابتکار، نوآوری پشت نوآوری، پشنهاد توپ پشت پیشنهاد توپ!

خب قربونت تو هم یه ابتکاری بخرج بده!

وجدان صادق

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت.
پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده.
دختر کوچولو قبول کرد. پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و بقیه رو... به دختر کوچولو داد.
اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد. همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابید و خوابش برد.
ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده.
عذاب وجدان همیشه مال کسی است که صداقت ندارد
آرامش مال کسی است که صداقت دارد
آرامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی میکند